الشام الشام الشام
داستان امروز ایران
داستان امروز ایران قسمتی از فیلنامه ای است که بخشی از آن به کارگردانی دولت و بازیگری عوامل آن و گاهی نیز با بازیگردانی دشمن استکباری با سکانس و بازی زیرپوستی و گاهی هم با فضولی منافقان کور دل در حال اکران عمومی است.
راز گل سرخ
محرم آمد و یارم نیامد امید است یارم بیاید و یارم بیاید.
ماهی که حسین محرم دلها می شود.
ماه محرم ماه راز گل سرخ.
راز مظلومیت ۷۲ شهید سر ز تن جدا.
یاد کبوتر شش ماهه، آبله های سه ساله، قدی خمیده و نماز شبی نشسته.
سیه پوش می شوم در عزایت ای سپهسالار عشق.
به مادرت، به خواهرت، به دردانه ات قسم دوستت دارم.
با اشک هایم سیلی از احساس به راه انداخته ام تا ببرد با خود منیتم را و سند مالکیتم به نامت بخورد هر چند ویرانه ای بیش نیستم.
به سویت از خودم در فرارم، فراری از پوچی به هستی.
آسمان بی قمر
حضور مولایت می رسی.
با نگاهی پر سکوت رخصت می طلبی تا به فرات بزنی و آب بیاوری.
مولایت مرور می کند مگر آسمان بی قمر می شود.
صدای طغیان انسانیت
صدا می آید.
صدای شیهه اسبان که سم به زمین می کوبند و بی تاب هجومند.
صدای طغیان انسانیت را می شنوی.
اما کودکان در سایه سار خیمه منتظرند.
منتظر آمدنت.
نبض عباس به هرم العطش کودکان می زند.
معرکه شلوغ می شود.
خصم دست بردار آب نیست. باضربتی دست راستش به زمین می افتد. با شمشیری در دست چپ پاسبانی می کند از مشک. اما دست چپ را هم قلم می کنند.
مشک آماج تیرها می شود. عمودی آهنین بر فرق سقا می نشیند. از فراز اسب بر زمین می افتد. زمین از افتادنش شرم می کند. صدای یا اخا ادرک اخاک، برادر را بر بالینش می کشاند. صدای گریه ملائک تا هفت آسمان بالا می رود.