علم آموزی
امام خمینی (ره) در سفارش به طلاب می فرمایند:
شما كه امروز در اين حوزه ها تحصيل مى كنيد و مى خواهيد فردا رهبرى و هدايت جامعه را به عهده بگيريد، خيال نكنيد تنها وظيفه شما ياد گرفتن مشتى اصطلاحات مى باشد، وظيفه هاى ديگرى نيز داريد. شما بايد در اين حوزه ها خود را چنان بسازيد و تربيت كنيد كه وقتى به يك شهر يا ده رفتيد، بتوانيد اهالى آنجا را هدايت كنيد و مهذب نماييد. از شما توقع است كه وقتى از مركز فقه رفتيد، خود مهذب و ساخته شده باشيد، تا بتوانيد مردم را بسازيد و طبق آداب و دستورات اخلاقى اسلامى آنان را تربيت كنيد. اما اگر خداى نخواسته در مركز علم خود را اصلاح نكرديد، معنويات كسب ننموديد، به هر جا كه برويد العياذ باللّه، مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانيت بدبين خواهيد كرد.
امام خمینی(ره) وظيفه طلاب را این گونه بیان نموده اند:
بار علمْ بار سنگينى است كه به عهده شماست. آن طور نيست كه تنها وظيفه شما تحصيل مشتى الفاظ و مفاهيم باشد بلكه حفظ اسلام و احكام اسلام است كه به شما سپرده شده و شما امين وحى الهى هستيد، و بايد در ضمن تحصيل علم مشغول تهذيب نفس هم باشيد .
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار جمعی از مدیران، مدرسان و طلاب حوزههای علمیهی تهران، در 25 اردیبهشت ماه امسال «هدایت فکری و دینی»، «هدایت سیاسی و بصیرتافزایی» و «راهنمایی و حضور در عرصهی خدمات اجتماعی» را سه وظیفهی عمدهی روحانیت برشمردند و تأکید کردند: طلاب باید با کسب صلاحیتها و آگاهیهای لازم، در دنیای متفاوت امروز، خود را برای ایفای مسئولیتهای تعیینکننده در جامعه آماده کنند.
ایشان مفهوم هدایت دینی را «تبیین اندیشههای ناب اسلامی» خواندند و با اشاره به تأثیر فضای مجازی بر افزایش شبهات دینی و وجود انگیزههای سیاسی برای تزریق افکار منحرف و غلط در ذهن جوانان تأکید کردند: این میدان، میدان واقعی جنگ است و روحانیون و طلاب باید مسلح و آماده، وارد عرصهی مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافی شوند.
روایات و آیاتی که در مورد علم در قرآن مجید و در منابع حدیث ما آمده است واقعاً غوغا می کند. در ذیل به چند تا روایت را پرداخته شده است.
حضرت رسول اکرم (ص) در مقام ارجمند علم می فرماید: كسى كه به دنبال علم مىرود، در بهشت فردوس، هزار قصر از طلا و در بهشت «خلد» يك صد هزار شهر از نور و در بهشت «مأوى» هشتاد قصر از ياقوت سرخ به او مى دهند و هر درهمى كه در راه علم مصرف كند، حوريه هايى به تعداد ستارگان و فرشته ها به او مىدهند و هر كس با طالب علم مصافحه كند، آتش دوزخ بر او حرام مى گردد و چون طالب علم از دنيا برود، خداوند او را با تشييع كنندگانش مى آمرزد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «به ياد هم آريد، با هم مباحثه كنيد و [در مسايل گوناگون با همديگر] سخن گوييد چون كه سخن گفتن دلها را صيقل مى دهد، به راستى كه دلها زنگار مى گيرند، چنان كه شمشير زنگار مى گيرد و جلاى دلها سخن [خوب] است».
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمايد: «علم آموزى بر هر مسلمانى واجب است و همانا خداوند جويندگان علم را دوست مى دارد».
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «برترى عالم بر عابد همچون برترى من نسبت به كمترين شماست».
هم چنین حضرت رسول در فضيلت علم می فرماید: مردم! بدانيد كه كمال دين به تحصيل علم و بكار بستن آن است، تحصيل علم از تهيه مال واجب تر است، مال بين شما تقسيم و تضمين شده، دادگرى آن را قسمت كرده و ضمانت فرموده، و به عهد خود وفا خواهد كرد، ولى دانش را براى شما در سينه اهلش اندوخته، و دستور داده بدنبالش رويد، پس آن را بجوئيد، بدانيد كه ثروت زياد مايه تباهى دين و قساوت قلب است، و علم زياد بشرط عمل باعث اصلاح دين و رسيدن به بهشت است، مال با مصرف كاهش پذيرد و علم فزون گردد، انفاق علم نشر آن در حافظان و راويان است.
بدانيد كه همنشينى و پيروى عالم دينى است كه خدا بر آن پاداش دهد. اطاعت عالم حسنات (نيكيها) را بيفزايد، سيئات (بديها و گناهان) را محو سازد، و براى مؤمنان پساندازى باشد، علم براى مؤمن در زندگى سربلندى، و پس از مرگ نيكنامى است،
امام باقر عليه السّلام در ثواب جوينده علم فرمودند: هيچ بندهاى در طلب علم شب يا روز را به پايان نمى برد، مگر اين كه وارد رحمت خداوند شده و فرشتگان او را ندا مى كنند: آفرين بر زائر خداوند؛ و از همان راهى كه در پى علم رفته است، به بهشت مى رود.
امام صادق عليه السّلام فرموده است: كثرة النّظر في العلم يفتح العقل مطالعه بسيار و پىگير در مسائل علمى، باعث شكفتگى عقل و تقويت نيروى فكر و فهم است.
على عليه السّلام فرموده است: العقل غريزة تزيد بالعلم و التّجارب عقل كه غريزه اختصاصى انسان و از سرمايههاى طبيعى بشر است با علمآموزى و تجربه اندوزى افزايش مىيابد. و نيز فرموده است: مؤيّد العقل العلم كه تحصيل علم و دانش مايه تقويت و تأييد عقل آدمى است.
امام باقر (ع) از رسول اكرم (ص) حديث كرده است كه فرموده: اغد عالما او متعلّما و ايّاك ان تكون لاهيا متلذّذا ؛ صبح كن و روزت را بگذران كه يا عالم باشى يا علم آموز، و بپرهيز از اينكه عمرت در لذائذ غفلت زا و كامجوئيهاى زيانبخش سپرى گردد.
امام صادق (ع) نقل مى كند كه مردى به حضور پيامبر خدا (ص) رسيد و گفت: يا رسول اللَّه علم چيست؟ فرمود: سكوت، گفت: پس از آن چيست؟ فرمود: گوش دادن، گفت: پس از آن چيست؟ فرمود: حفظ كردن، گفت: پس از آن چيست؟ فرمود: عمل كردن به آن، گفت: پس از آن چيست؟ فرمود: گسترش دادن آن. این پنج درجه ای است که علم دارد.
مدرسه مادری
نخستين كلاس كودكان
شما خانمها شرف مادرى داريد، كه در اين شرف از مردها جلو هستيد؛ و مسئوليت تربيت بچه در دامن خودتان داريد. اول مدرسه اى كه بچه دارد، دامن مادر است. مادرِ خوب، بچه خوب تربيت مىكند؛ و خداى نخواسته، اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان توى دامن مادر، منحرف بيرون مى آيد. و چون بچه ها آن علاقهاى كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند، و در دامن مادر كه هستند تمام … آرزوهايى كه دارند خلاصه مى شود در مادر و همه چيز را در مادر مى بينند، حرف مادر، خُلق مادر، عمل مادر، در بچه ها اثر دارد. لا محاله يك بچه در دامن مادر- كه اول كلاس است- اين دامن اگر يك دامن طاهر پاكيزه مهذب باشد، بچه از همين اول كه دارد رشد مى كند، با آن اخلاق صحيح و با آن تهذيب نفس و با آن عمل خوب رشد مى كند. بچه وقتى در دامن مادرش هست، مى بيند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحيح دارد، گفتار خوش دارد، اين بچه از همان جا اعمالش و گفتارش به تقليد از مادر- كه از همه تقليدها بالاتر است- و به تزريق مادر- كه از همه تزريق ها مؤثرتر است- تربيت مى شود.(صحيفه امام ج7 284 )
دامن مادر
دامن مادر بزرگترين مدرسه اى است كه بچه در آنجا تربيت مى شود. آنچه كه بچه از مادر مى شنود غير از آن چيزى است كه از معلم مى شنود. بچه از مادر بهتر مى شنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربيت مى شود تا در جوار پدر؛ تا در جوار معلم. [اين] يك وظيفه انسانى است، يك وظيفه الهى است، يك امر شريف است؛ انسان درست كردن است.(صحيفه امام ج9 -ص294_293)
قابل توجه مادرانی که تمام زندگیشان را صرف اشتغال بیرون از منزل می گذرانند و برای بودن با کودکان خود با فراغ خاطر لحظه ای وقت ندارند و دامن مادر در جامعه پر تلاطم امروز آیا دیگر معنایی دارد؟ کمی مشغل ها را کم کنیم و برای ثمره و میوه زندگیمان وقت بیشتری بگذاریم تا آینده خوبی را برایش رقم بزنیم.
تفاوت ميان اسراف و تبذير و تجمل گرايي
«اسراف»، به معناي تجاوز از حد اعتدال در هر كار است؛ اما «تبذير» از ريشه ي «بذر» به معناي پاشيدن دانه است. هنگاميكه اين واژه، در مباحث اقتصادي به كار ميرود، به معناي مصرف كردن مال، به صورت غير منطقي و نارواست.
معادل كلمهي «تبذير» در فارسي: «ريخت و پاش» است. برخي از لغت شناسان، در تبيين فرق ميان اسراف و تبذير گفته اند: «الاسرافُ تجاوز الحد في صرف المال» «اسراف، به معناي گذشتن از حدّ، در صرف مال است».(ابوالقاسم حسين بن فضل (راغب اصفهاني)، مفردات قرآن ، ص 365)
«و التبذير: اتلافه في غير موضعه، فهو اعظم من الاسراف»( محمد حسيني، فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهي، ص 106) «و تبذير، اتلاف مال در غير محلّ آن است، پس تبذير از اسراف بدتر است» و لذا خداوند ميفرمايند: «اِنَّ المُبذَرينَ كانُوا اِخوانَ الشَّياطينِ…»(اسراء/27)
بنابراين «تبذير» عبارت است از مصرف كردن مال در جايي كه نبايد مصرف شود، هر چه اندك باشد و بر اين اساس، تبذير، نوعي اسراف شمرده ميشود، چنان كه در برخي از روايات، به اين مطلب تصريح شده است.
از اين رو در شماري از روايات، اسراف و تبذير، در كنار هم مورد نكوهش قرار گرفته اند: «ان اعطاء المال في غير حقهِ تبذيرُ و اسرافُ» «خرج كردن نا به جا، به يقين، حيف و ميل و اسراف است».(محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ص130/ محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، الأمالي، ترجمه علي اكبر غفاري، ج6، ص 176).
گفتني است كه برخي «تبذير» را صفت كيفي ميدانند و اسراف را صفت كمّي. مثلا اگر خريدن اجناس بسيار مرغوب، با آن قيمت هاي بالا، مورد نياز نباشد، «تبذير» است؛ ولي اسراف نيست. به عكس، خريدن چند چيز بيش از حد نياز، «اسراف» است و «تبذير» نيست. ولي با تأمّل در آنچه در تبيين معناي اسراف و تبذير گذشت، مشخّص ميشود كه اين سخن، صحيح نيست. اسراف و تبذير، هم ميتوانند صفت كيفي باشند و هم صفت كمّي .(فضل بن حسن طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 211)
بعضي گفته اند: تبذير، زياده روي در انفاق و بذل و بخشش نا صواب است، ولي اسراف به معني مصرف كردن مال در راه هاي بيهوده و حرام ميباشند. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: «مَن انفق شيئاً في غير طاعه الله فهو مبذر» «كسي چيزي را در راه حرام مصرف كند، تبذير كننده است».(محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 75، ص 302).
و گاهي اسراف و تبذير در يك جا جمع ميشود: مانند: دادن مال در راهي كه شايستگي آن را ندارد؛ مثل اين كه كسي در خانه اش دو حمّام بسازد، با اين كه همان يك حمام براي او كافي است. آنان كه اسير تجملات و تشكيلات پر رزق و برق زندگي، و مدپرستي هستند، و يا فرهنگ غرب را براي خود الگو قرار داده اند، هم گرفتار تبذير، و هم گرفتار اسراف اند. چنين افرادي طبق آيه ي 37 سوره ي اسراء كه قبلاً ذكر شد، «برادران شيطان ها هستند» يعني هم سويي و رفاقت آن ها با شيطان ها به قدري نزديك است، كه با هم برادرند، گويي از يك پدر و مادر به وجود آمده، و در يك خانه، كنار هم بزرگ شده اند، شباهتشان به همديگر، بسيار تنگا تنگ و نزديك است.
اسراف از نظر حق، كاري شيطاني و امري ناپسند و مطابق با هواي نفس و شهوات حيواني است چه مانعي دارد انسان در تمام زمينه هاي زندگي حدود الهي بخصوص قناعت را رعايت كند، قناعت سبب راحتي و آزادگي و دوري از ناراحتي در زندگي مي شود در بناي زندگي نبايد چشم و هم چشمي كرد و بايد دست از ولخرجي برداشت و به دور از تجمل گرايي زندگي كرد. آن چه در اسلام مهم است بهداشت روان و تن و محله و منطقه است، آن چه در اين فرهنگ مورد توجه است از امور حساس و معنوي و اخلاق، همان مصلحت دنيا و آخرت انسان است.
اسراف و تجمل و آرايش شكل و قيافه و زندگي به دور از قناعت و اقتصاد، حتي ساختن مسجدي كه محل عبادت مسلمانان است اگر با نيت تجمل گرايي باشد مورد مذمت و نكوهش است، مساجد بايد از نظر باطن در حد اعلاي معنويت و در ظاهر ساده و بي پيرايه باشد كه دل ها به هوا و هوس دچار نشوند و روح انسان ها از حضرت حق فاصله نگيرند.
دوستان حق بايد با خواسته هاي حق بسازند و از افتادن در اسراف خود را حفظ كنند، مولود و محافظ تمام اين واقعيات تقوا است، با تقوا و قناعت و توجه به خدا و قيامت مي توان بناي زندگي را آن گونه بنا كرد كه وسيلهاي براي آبادي آخرت و جلب خشنودي حق باشد. امروزه با قناعت و تقوا با درآمد كم ميتوان زندگي كرد و اگر در طول برنامه زندگي مشكلي خودنمايي كند و مومن نتواند با درآمد كم به جنگ آن برود بر افراد مومن و با خدا لازم است بدون فوت وقت به برادر مومن كمك كنند و او را از رنج برهانند .(حسين انصاريان، نظام خانواده در اسلام، ص 131).