شیطان و وسواس
برو شیطان برو
بیامد نزد من یک شب جوانی
بگویم شرح آن را تا بدانی
که ای حامی به فریاد دلم رس
شدم وامانده و درمانده، بی کس!
شدم وسواس و دیگر نا ندارم
و حتی بین مردم جا ندارم
خودم خسته، ندارم حس پاکی
زن و بچه ز دستم گشته شاکی
بگفتم ای جوان خوب و عاقل
چرا گشتی شبیه فرد غافل؟!
خدا از تو همین اندازه خواهد
تو وسواسی، خدا این را بداند
تو بیماری، شوی خوب و مداوا
کنی با خود اگر قدری مدارا
بدان احکام تو با فرد سالم
نباشد مثل هم ای مرد عالم!
بشو تو بی خیال هر نجاست
ببین آنگه چه می گردی تو راحت!
جوان با حرف من زد زیر خنده
که حرف های تو انگاری چرنده!
نگاهی با تعجب کرد و گفت: هان!!؟
شما فهمیدی چی گفتی حاجی جان!!؟
شما گویا نخواندی درس احکام!
که می گویی کنم این گونه انجام!!
ببین حاجی درون این رساله
عبادت با نجاست ها محاله!
چگونه می شود حالا نجاست
نباشد نزد وسواسی، خباثت؟!!
به او گفتم ببین کار من این است
بدانم هرچه از احکامِ دین است
بدانم حکم دین، هم درد وسواس
که کردم واحد این رشته را پاس
اگر داری قبولم پس بکن گوش
مکن حرف مرا هرگز فراموش
ببین جان برادر حکمت این است
برای تو خدایت بهترین است
بلال آن مرد حق مرد یقین بود
ببین سینِ بلالش عین شین بود!
اگر او می تواند شین بگوید
سپس عمدا به جایش سین بگوید
بله آنجا خدا از او بخواهد
که حتما شین بگوید چون تواند!
ولی جایی که آن مردِ ره دین
ندارد در توانش گفتن شین
پذیرد آن خدای مهربانش
به جای شینِ او سین را برایش!
و حالا حکم تو مثل بلال است
هماهنگ تو و این حس و حال است
ببین یک فرد وسواسی چنین است
و اینهایی که گویم عین دین است
الهی که شود شیطان فدایت
فدای آن نگاه و غصه هایت
که گوید آن خدا در سوره ناس
پناه از شر آن شیطان خناس
که وسواس تو هم کار همان است
که شیطان دشمن افکار و جان است
اگر خواهی رها گردی زشیطان
ببین حامی چه می گوید پسر جان
بشو لوتی! بشو مشتی! بشو داش!!
بگو عشقم کشیده بی خیال باش!
اگر شیطان نشست در فکرنازت
و خواهد تا کند وسواس بازت!
اگر گوید به تو اینجا نجس شد!
نمازت باطل و بی حال و حس شد!
بگو باشد نجس! من بی خیالم
کنم در بی خیالی عشق و حالم
بگو اصلا نجس باشد! چه باکی
که باشد این نجاست عین پاکی
خدا گفته نمازت بهترینه
همون جوری که سینش عین شینه!
برو شیطان برو فکر خودت باش
برو عشقم کشیده بی خیال داش
نمی خوانم دوباره من نمازی
که باشد آن خدا از بنده راضی
که عشق من کشیده بد بخوانم!
نماز با نجاست نوش جانم
برو شیطان برو فکر خودت باش
برو عشقم کشیده بی خیال داش
جوان یک لحظه گل از گل شکفتش
همین که آنچه را گفتم شنفتش
روانه شد به سوی بی خیالی
که گیرد بعد از این یک حس و حالی
شود تسیلم حق تسلیم احکام
نباشد بعد از این بیچاره و خام
بمالد پشت شیطان را کف خاک
رسد با بی خیالی تا به افلاک
****
توجه داشته باشید که در بیت زیر :
بشو تو بی خیال هر نجاست *** ببین آنگه چه می گردی تو راحت!
منظور این نيست که هر نجاستی نزد وسواسی، دیگر نجاست نیست! چون از نظر مشهور مراجع درست است که افراد وسواسی نباید به یقین خود توجه کنند، اما این سخن به معنای بی خیال هر نجاست شدن نیست، بلکه قید دیگری هم در ادامه دارد: باید مانند افراد عادی و معمولی متدین عمل کنند؛ يعني اگر يقين وسواسي جايي با يقين متعارف دين داران همخواني داشت بايد به آن اعتنا كند.
مثال:
الف- یه موقع می گوییم این خونی که دیدی دیگر برای تو که وسواس هستی، نجس نیست. (این سخن اشتباه است)
ب- یه موقع می گوییم این خونی که دیدی و دیگران هم دیدند در شستشوی آن مانند دیگر دین داران عمل کن. (این سخن درست است)
ج- یه موقع می گوییم این خونی که شما به وجود آن یقین داری و دیگر متدینان معمولا یقین به آن نمی کنند، بی خیالش شو! (این سخن درست است)
بنابراین بيت بالا به اين معنا است:
بشو تو بی خیال آن نجاست ***که نزد مؤمنان باشد طهارت
پی نوشت :
بي خيال درماني، سايت انجمن گفتگوي ديني ( شاعر خانم مهديه عابدين پور)
درخواست توجه به وصیت نامه شهدا در وصیت شهید
وصیت نامه شهیدان بزرگوار از صدراسلام تاکنون درسها و پندهایی به ما داده اند اما وظایفی که برای ما می گذارند بس بزرگ است امامتاسفانه عده ای در تمام قشرهای جامعه توجه به وصیت نامه این عزیزان شهید را ندارند .
شهيد يوسف قناعت
شريک کار زشت
امام جواد(ع)
مَنِ استَحسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ؛(ميزان الحكمة: ح 12878)
هر كه كار زشتى را نيک بشمارد، در آن كار شريک است.
سكوت سنگين
چرا عامه مردم بعد رحلت پیامبر ساکت ماندند و درباره واقعه غدیر خم هیچ نگفتند نسبت به شورای سقیفه اعتراض نکردند و امام علی خانه نشین شد؟
درباره ی تنهاماندن امام علی (ع) نیزمی توان به عوامل زیراشاره کرد:
یکم: حسادت و کینه: در احادیث اهل سنت نیز آمده که پیامبر بر مظلومى على(ع)گریه کردندوبه امام علی (ع) فرمود: براى کینه هایى که اقوامى از تو در دل پنهان دارند که تا من از دنیا نروم آنها را ظاهر نخواهند ساخت. على(ع) گفت: من چه کنم یا رسول الله؟ فرمود: باید صبر کنى. گفت: اگر نتوانم؟ فرمود: باید نیکو برخورد کنى. گفت: دینم سالم مى ماند؟ فرمود: آرى دینت سالم خواهد ماند.
دوم : وجود تفکرات جاهلی تفکرات جاهلی درقالب های متفاوتی بروزوظهورکرده است گاه ازباب قبیله گرایی بوده است وگاه دخالت دادن سن وسال درامرمدیریتی وگاه درقالب های دیگر .
سوم : سرپیچی از دستورات حضرت پیامبر در جامعة نوپای اسلامی افرادی بودند که پیروی آنان از حضرت رسول تا زمانی بود که برایشان ضرری نداشته باشد اما اگر حضرت پیامبر فرمانی می داد که باب میل آنان نمی بود و یا قادر به درک آن دستور نبودند به مخالفت بر می خواستند و تاریخ بسیاری از این مخالفت ها را ثبت کرده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود: الف: حضرت پیامبر در حجه الوداع فرمودند: هرکس با خودش قربانی ندارد حجش را به عمره تبدیل کند و آنان که قربانی به همراه دارند بر احرام خود باقی باشند عده ای اطاعت نمودند و گروهی مخالفت کردند و از جملة مخالفان گفتار پیامبر خاتم شخص عمر بود. ب: چون پیامبر اکرم اسامه را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کردند عده ای از مسلمانان، به انتصاب اسامه اعتراض کردند که مورد لعن حضرت محمد قرار گرفتند.
ج: اعتراض عمر در صلح حدیبیه و مخالفت او با آوردن قلم و کاغذ برای حضرت پیامبر و به کار بردن واژة هزیان گویی نسبت به شخص پیامبر عظیم الشأن اسلام آنانکه در منافعی به مراتب کوچک تر از امر امامت دستورات آن رسول خاتم نادیده گرفتند به یقین مخالفتشان در امر امامت قابل پیش بینی بود ازاینرودراحادیث اهل سنت آمده است : که برخی از صحابه پیامبر به خاطر ارتداد از دین یا احداث و تبدیل در دین بعد از آن حضرت، در قیامت از حوض، طرد مى شوند و این سنخ احادیث بسیارند و در صحاح و سنن و مسانید اهل سنت نیز ،وارد شده اند و از صحابه بسیارى از جمله: حذیفه، عبدالله بن مسعود، ابى بکرة، ابوسعید خدرى، عمر بن خطاب، سهل بن سعد، عقبة بن عامر، ابوهریرة، ام سلمة، اسماء بنت ابى بکر، ابن عباس، انس بن مالک و عایشه روایت شده اند.
چهارم : وجود منافقان در جامعة اسلامی حضورمنافقین درعصررسالت به حدی پررنگ بوده است که ایات زیادی درمذمت وشان آنهانزال شده است وحتی عنوان سوره ای ازسوره های قرآن کریم به آنهااختصاص پیداکرده است. از بزرگترین مشکلات حضرت پیامبر در طول سال های رسالتش، وجود منافقان در میان مسلمانان بود افرادی که در باطن هیچ اعتقادی به اسلام نداشتند و در فرصت های مناسب به اسلام عزیز ضربه می زدند و باعث گمراهی دیگران نیز می شدند و این افراد در جنگ احد مسلمانان را تشکیل می دادند به یقین منافقان هرگز راضی به جانشینی امام علی (ع) نبوده اند و به توطئه پردازی مشغول می شدند و از هرج و مرج جامعه استقبال می کردند و هرگز نمی توان گفت همة منافقان قبل از رحلت حضرت پیامبر معدوم شدند زیرا وجود منافقان تا آخرین لحظات عمر آن حضرت غیر قابل انکار است .
پنجم :عدالت خواهی حضرت علی (ع) به تعبیر ابن ابی الحدید:مهمترین سبب در اعراض عرب از امیرالمؤمنین، مسئله مالی بود زیرا علی شخصی نبود که کسی را بی جهت بر دیگری برتری دهد و عرب را بر عجم تفضیل بخشد او کسی بود که هرگز اجازه نمی داد تا شخصی به جهات خاص به او متمایل گردد. بسیاری از مردم تحمل عدالت و عدالت خواهی امام علی (ع) را نداشتند زیرا آنان رشد یافتة جامعة تبعیضی بودند و می دانستند با حاکم شدن علی (ع) راه منافع نامشروع آنها بسته خواهد شد.
ششم :بیعت گرفتن اجباری (جو تهدید و ارعاب) گرچه محمد ابوزهره می نویسد: «بیعت درعصرصحابه برپایه ی رای آزادواطاعت اختیاری استواربود؛ امادرزمان امویان براساس الزام حکومت واجباربراطاعت انجام می شدحجاج وامثال اوعبارت های گوناگونی برای بیعت گرفتن اختراع کرده ،مردم راوامی داشتندکه هنگام بیعت کردن بگویند:غلامان من آزادوهمسرم مطلقه شوند،اگرازاطاعت خلیفه سرباززنم »این کاربدین جهت بودتامردم رابه اطاعت بی قیدوشرط مجبورسازند»ولی واقعیت این است درعصرصحابه هم بیعت ازباب اختیارنبوده است ازاینروامام علی (ع) خطاب به معاویه می نویسد: گفته ای مراچون شترمهارکرده به سوی بیعت می کشاندند سوگند به خداخواستی نکوهش کنی ،اماستودی ، خواستی رسوا سازی که خود را رسوا کردی، مسلمان راچه باک که مظلوم واقع شود،مادم که دردین خودتردیدنداشته ،ودریقین خودشک کند،این دلیل راآورده ام حتی برای غیرتوکه پندگیرند، وآن راکوتاه آوردم به مقداری که ازخاطرم گذشت.
http://www.eporsesh.com/
showque
امیدوار
آيه شماره 53 از سوره مبارکه زمر
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است./
1- قوانین و احكام الهى در حد اعتدال است و نافرمانى مردم، تجاوز از حدّ اعتدال است. «اسرفوا على انفسهم»
2- در بخشش الهى نوع گناه و مقدار آن تفاوتى ندارد. «الذنوب جمیعاً»
3- یأس از رحمت الهى جایز نیست. «لا تقنطوا»
4- آمرزش گناه اقتضاى رحمت خداوند است. «رحمة اللّه انّ اللّه یغفر»
5 - امید به مغفرت زمینه آمرزش است. «لا تقنطوا… انّ اللّه یغفر»