خلایی از تو
14 مهر 1397
مرا امشب در آغوشت بگیر و غرق در بوسه کن. اوج عشق را از چشمان خیالیت می خوانم. مرور خاطرات با تو بودن مرا مست می کند، در خلایی از تو. بیشتر »
نظر دهید »
بارش ابرها
14 مهر 1397
گاهی راه گریزی نیست از بارش ابرهای ترهم و چه ندانسته غمت را تفسیر می کنند و چه نازیبا سرنوشتت را به تصویر می کشند. قضاوت ها مرا به آن جا رساند که قفسی ساخته ام برای احساسم و با تمام وجود نگهبانیش را می دهم تا سیلابی ناجوانمردانه آن را به بازی نگیرد. بیشتر »
ملکه ذهنی
14 مهر 1397
من در کنار تو معنا می گیرم. با صدای رسا در گوش دلم نجوا کردم تا سرسپردگی ملکه ذهنی ام شود. دست در دستان پر ز مهرت سپردم. کاسه ای آب و سنگ پشت سر دوری ها ریختم تا برود و دیگر باز نگردد. بیشتر »
باد و غزال
14 مهر 1397
خودم را به باد فنا سپردم که دل به دلت نمی دهم. پس تا می توانی سعی کن دستت به دلم برسد وگرنه از دستت رفته این غزال تیز پای. بیشتر »
خزون بهاری
14 مهر 1397
نگذار حضورت کمرنگ یا حتی بی رنگ بشه تو زندگیم. رنگ بزن دلم رو. شوری از رنگ ها بیافرین و زندگیم رو رنگین کمان رنگ ها کن با حضورت تو خزونی که بهار شده. بیشتر »