معلم ديوانه
استاد قرائتي مي گويد: دیوانه ای که روش تبلیغ مؤثر را به من آموخت؛
در بازار كاشان ديوانه اى وقت نماز وارد مسجد شد و با صداى بلند به مردم گفت: همه شما ديوانه هستيد!.
همه خنديدند.
دیوانه گفت: همه شما چه و چه هستيد!.
باز همه خنديدند.
بعد رو كرد به پيش نماز و گفت: آقا! به تو بودم.
بعد از صف اوّل شروع كرد و به تک تک افراد گفت: به تو بودم، به تو بودم؛
اين دفعه مردم عصبانى شده، ديوانه را بغل كردند و از مسجد بيرون انداختند.
از اين ديوانه ياد گرفتم كه گاهى بايد خصوصى گفت: به تو بودم و سخنرانى عمومى تاثير ندارد!.
دعا یا دعا
دعايى كه صرف خواندن الفاظ باشد و حداكثر تلفظ صحيح حروف آن مراعات شود با دعايى كه به مضامين آن نيز توجه مىشود و حال انسان هم در هنگام دعا مساعد باشد بسيار متفاوت است، آنچنان كه قابل توصيف نيست.
آیه الله مصباح یزدی(بر درگاه دوست، ص۱۰۰)
از شنیدن آرزویی تا آرزوی تحقق
آرزوي يك معلم
صبح یک روز نوبهاری بود
روزی از روزهای اول سال
بچه ها در کلاس جنگل سبز
جمع بودند دور هم خوشحال
بچه ها گرم گفت و گو بودند
باز هم در کلاس غوغا بود
هر یکی برگ کوچکی در دست
باز انگار زنگ انشا بود
تا معلم ز گرد راه رسید
گفت با چهره ای پر از خنده
باز موضوع تازه ای داریم
« آرزوی شما در آینده »
شبنم از روی برگ گل برخاست
گفت: « می خواهم آفتاب شوم
ذره ذره به آسمان بروم
ابر باشم ، دوباره آب شوم »
دانه آرام بر زمین غلتید
رفت و انشای کوچکش را خواند
گفت : «باغی بزرگ خواهم شد
تا ابد سبزِ سبز خواهم ماند »
غنچه هم گفت: « گرچه دلتنگم
مثل لبخند باز خواهم شد
با نسیم بهار و بلبل باغ
گرم راز ونیاز خواهم شد »
جوجه گنجشک گفت: « می خواهم
فارغ از سنگِ بچه ها باشم
روی هر شاخه جیک جیک کنم
در دل آسمان رها باشم »
جوجه ی کوچک پرستو گفت :
« کاش با باد رهسپار شوم
تا افق های دور کوچ کنم
باز پیغمبر بهار شوم »
جوجه های کبوتران گفتند :
« کاش می شد کنار هم باشیم
توی گل دسته های یک گنبد
روز و شب زایر حرم باشیم »
زنگ تفریح را که زنجره زد
باز هم در کلاس غوغا شد
هر یک از بچه ها به سویی رفت
و معلم دوباره تنها شد
با خودش زیر لب چنین می گفت :
« آرزوهای تان چه رنگین است!
کاش روزی به کام خود برسید!
بچه ها آرزوی من این است ! »
دکتر قیصر امین پور
نماز اول وقت و شهادت
با احمد آقا و چند نفر از بچه های مسجد راهی بهشت زهرا سلام الله علیها شدیم. همیشه برنامه ما به این صورت بود که سریع از بهشت زهرا سلام الله علیها برمی گشتیم تا به نماز جماعت مسجد امین الدوله برسیم. اما آن روز دیر راه افتادیم. گفتیم: نماز را در بهشت زهرا سلام الله علیها می خوانیم. به ابتدای جاده رسیدیم. ترافیک شدیدی ایجاد شده بود. ماشین در راه بندان متوقف شد. احمد نگاهی به ساعتش کرد. بعد درباره نماز اول وقت صحبت کرد اما کسی تحویل نگرفت! احمد آقا از ماشین پیاده شد! بعد هم از همه معذرت خواهی کرد! گفتیم: احمد آقا کجا می ری؟! جواب داد: این راه بندان حالا حالا ها باز نمی شه، ما هم به نماز اول وقت نمی رسیم. من با اجازه می رم اون سمت جاده، یک مسجد هست که نمازم رو می خونم و بر می گردم مسجد! احمد آقا باز هم معذرت خواهی کرد و رفت. او هر جا که بود نمازش را اول وقت و با حضور قلب اقامه می کرد. در جاده و خیابان و … فرقی برایش نمی کرد. همه جا ملک خدا بود و او هم بنده ی خدا.
شهید احمدعلی نیری
منبع : کتاب عارفانه
برای خدا تا پیروزی
باید با هم براى خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم. امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامى پرداخته اند در راس آن به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامى وابستگان دیگرش. پس از خدا غافل نشوید که پشیمانى سودى ندارد و ما باید به تعبیر امام تکلیف را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز مى شویم و اگر کشته هم بشویم شهید هستیم و این نیز خود پیروزى است.
شهيد محسن وزوايي
منبع کلام شهدا:سايت جامع سربازان اسلام